۱. اگر گزینهها در تحلیل نهایی، «یکسان» و «مشابه» باشند، باز هم باید یکی را انتخاب کرد؟! منتقدان، «جمع جبری» کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که یکی بهتر بوده؟! وقتی هر سه نفر، اشکالات مشابه و با ضریب یکسان دارند و به اعتماد مردم به مجلس ضربه میزنند، «حجت شرعی» برای رأیدادن به هیچیک وجود ندارد.
۲. اگر اثر مثبت رأی سفید، بیش از اثر «رأی به حداقلها» باشد چه؟! همواره میخواهید «حداقلی» نگاه کنید؟! در گام دوم انقلاب هستیم! کافی نیست؟!
۳. رأی سفید ثابتی، ناشی از «شناخت» بوده نه «عدمشناخت»! نزد خدا، حجت شرعی داشته که آن سه نفر، متناسب با ضرورتهای امروز انقلاب نیستند. ایشان بر خلاف یقینش عمل کند؟!
۴. اگر ایشان در «یک مورد»، رأی سفید داد، به این معنی است که این عمل، سنت و رویهاش است؟! «تعمیم» ندهید!
۵. نگاه ما «صفر و صد»ی نیست اما نگاه منتقدان، «حداقلی» است. همیشه میخواهید تنازل کنید و کوتاه بیایید! یکبار هم محکم و قاطع، بر روی «معیارهای ارزشی» بایستید؛ شاید نتیجه داد!
۶. اگر نمایندگان دیگر نیز مانند ثابتی، فکر و عمل میکردند، این سه نفر میفهمیدند که رأی ندارند و میدان برای حضور گزینههای کارآمد فراهم میشد. ما با دست خودمان، شرایط را قفل میکنم و همواره به «حداقلها» بسنده میکنیم. بس نیست بازیهای خستهکنندهی حداقلی در جمهوری اسلامی؟!
۷. وقتی میبینیم ایشان در حال حرکت در راستای «سیاستورزی انقلابی» هست، تکلیف داریم که دفاع کنیم. منطق انقلاب، همین نوع رفتارهاست. مطهری و بهشتی و مصباح و بزرگان فکری انقلاب، این الگو را تأیید کردهاند. باید هم مردماندیش بود و هم حقیقتگرا. باید از «انتخابهای حداقلی» عبور کرد؛ مردم خسته شدهاند از تکرارها.
۸. من پرسش را تغییر میدهم: چرا گزینههای کارآمد در مجلس، «امکان رأیآوری» ندارند؟! یعنی «لابیگری ارباب قدرت»، اینقدر مؤثر و مطلق است؟! منطق لابیگری، شایستهی الگوی مردمسالاری دینی است؟! منتقدان نمیخواهند با این پرسش ساختاری و نهفته، مواجه بشوند! چرا؟!
🖊 مهدی جمشیدی
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ